اردوگاه تربیتی دانش آموزی امام خمینی(ره)

وبلاگ اختصاصی . اردوگاه تربیتی امام خمینی (ره)

اردوگاه تربیتی دانش آموزی امام خمینی(ره)

وبلاگ اختصاصی . اردوگاه تربیتی امام خمینی (ره)

اردوگاه تربیتی دانش آموزی امام خمینی(ره)

سلام
این وبلاگ جهت استفاده دانش آموزان،مربیان ومعاونین پرورشی مدارس،دبیران محترم هنر،هنرآموزان ،مربیان فنی،کارشناسان فرهنگی وهنری ادارات آموزش وپرورش علاقه مند به اردو و استفاده از امکانات اردوگاه تربیتی دانش آموزی امام خمینی (ره) و مسابقات فرهنگی وهنری، راه اندازی شده است. باشد که با نظرات وهمکاری های تمامی عزیزان دراین راه گام موثری برداشته شود، برای هماهنگی جهت استفاده از امکانات اردوگاه، باشماره همراه مدیر اردوگاه 09127559517 تماس حاصل فرمایید.
باتشکر رضاعیسی آبادی

آخرین نظرات
نویسندگان

دفتر شعر رها در وادی خیال

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ق.ظ

تمام دلخوشی ام کوچه های بارانیست

که انعکاس دست هزار رنگ هستی را

 به سنگ فرش غباربسته بشمارم

ونور مه گرفته ی فانوس خسته ی راه

که جان تازه دمیده است روح مردگانش را

نمی رسد به من آن شب که شاد در خوابم

نگاه خیس وعرق کرده ی تن شب بو

که در درون وجودم صفیر می کشید

سلام تشنه ی تیز مرا جوابی بود

ترنم نفس خیس باران باز

که از تلاطم امواج من می ریخت

به بوسه ی گس رنگ سپیده می تابید

درآن کشاکش سرد میان برگ ومغاک

مرانه چاره زبی چارگی ها بود

زروی آبله گون زمین هراسم بود

هوای مه گرفته چه داشت که مستم کرد

که بوی ملتهب یاد بی بهاری را

دراندرون خزانم به عینه بنیوشم

تمام دلخوشی ام کوچه های بارانیست

که با صدای خسته ی آن گام خیس در باران

چو قطره های پراکنده باز می گردم

درارتعاش میان غبار وسنگ وسکوت

چه ناله ها که فضارابه چنگ خود آلود

همیشه من به عروج درخت خندیدم

مرا به ناله ی  مجروح برگ می بندند

ومرحمتی را به قلب باد آرند

که تا نزند باد دوباره تازیانه شان

تمام دلخوشی من کوچه های بارانیست

وجستجوی تمام کلیدهایم را

که با ترنم چشمان توباز می جویم

چه خوب شد که رسم گریه دانستم

که بارش تند غبار چشمانم

تمام دلخوشی دلشکسته ای   باشد

2

سروها در آرزوی آبند

سربه سجود آورده اند وخاک

وشاخه های بی نوایشان را

به آهنگ تیمم به خاک می سایند

3

خانه ی ما سرد است

وبرآن سایه ی مبهم شب تابیده است

کلبه ی سینه ی ما پردرد است

4

کوچه ها درانزواگرمند

بوته ها مشغول تنهایی

باد در هاون صحرا

می نوازد ساز رویا را

دست در آونگ باد

هدیه ها می آورد برمن

پادشاه کشور باران

گوش در آیه های تنگ

انتظار زوزه ای دارد

کور مادر زاد در باد

دست در دست بینایی

قصه ای از رنگ ونور

می سراید ساکت وآرام

همنفس بانغمه های سنگ

پای مجروح کلاغ  خسته خواند

تا بسازد سایه ای دیگر

ازتب وتاب دل پر خون خود

تا قدم برگیرد و در باد

ر وبه پرواز آورد آزاد

5

دلم سرشار زیباییست

طلوع ماه می آید

شرار ضربه های باد

هوای جان من  دارد

اگر شب های بارا نی

به پایان می رسد روزی

برا ی عمر مهجورم

نماند شرط بهروزی

6

نشکفد دیگر گل لبخند من

ازچنین سرمای سنگینی که هست

غنچه های کوچک امّید من

درغروب صخره ها مرد وشکست

دستهای کوچک تنهایی ام

رام این یخهای پر حسرت شده است

چشمه ها را سختی چنگال سنگ

بسته چون تاریکی سرمای سخت

خانه ام بی نور و بی آتش کنون

گشته منزلگاه آن خفاش پست

7

کودکی ها من چه توانا بودم

وچه آزاد از این همهمه های بودن

دل پاکیزه ی من جایگه گلهابود

تا بری باشدم از تیرگی وآلودن

بوم نقاشی دل آسمان بود وابر

راه نقاشی آن منتظر بودن و صبر

قایق جنگی من کاغذی و

قلعه های شنی ام را نه سپاهی بگشود

روز همان انباری

خانه ام بود که شب دیوی داشت

حوض بی ماهی من کنج حیاط

حسرت شیطنت گربه به دل داشت هنوز

آخر فلسفه ام چرخش ماهی بود

شاخه ی معرفتم پیچش راهی بود

کوه در باور من

دورترین نقطه ی رویا ها بود

پشت آن کوه بلند خانه ی خورشید و

جای قایم موشک او و مهتابی بود.

 

  • رضا عیسی آبادی

مسابقات فرهنگی وهنری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی