۱۷
آبان
آمان عؤمؤر
*(1)
کؤچه لردن گچیرم گچمیش عؤمؤریادالیرم
قلبیمه غصّه توتوب ناله و فریاد الیرم
سینه می گؤگرچینه دوشوبدو زیندان دیبینه
قلم و کاغذ الینن اونه آزاد الیرم
*(2)
کودکانه
کودک دلم
بی توبودن را
بسیار بهانه می کند
وسر به هوای بادبادک تو شده
بر پشت بام غفلتش
می ترسم که بیفتد وزمین گیر تو شوم
حال که پرواز راشناخته است.
خیالش که هرجایی ورهاست
پروانه ی تواست
بیا وباش
می توانی چراغش باش.
پای رفتنش هنوز
دویدن را تاب ندارد
توکه اورا به بیابان می کشانی اش
ای سراسر گلستان من
باش وباش
لبخندی کشیده بر لبانش باش
سرمه ی شاد ابروانش باد
*